نویسنده:پل استراترن
ترجمه‌ی بهرام معلمی



 
در اوایل دهه‌ی 1980 هاوکینگ تقریر برخی ایده‌های خود را برای انتشار به صورت کتابی همه‌فهم در خصوص کیهان‌شناسی آغاز کرد. نیت او کسب مقداری پول بود تا بتواند شهریه‌ی مدرسه‌ی دخترش را بپردازد. تا 1985 پیش‌نویس اولیه‌ی این کتاب را به پایان رسانده بود و تصمیم گرفت طی تعطیلات تابستانی خود آن را مرور کند. در ایامی که در یک آپارتمان اجاره‌ای در ژنو اقامت داشت، یک پرستار و یکی از دستیاران تحقیقاتی‌اش از وی مراقبت می‌کردند، در حالی که جین در آلمان تعطیلات خود را سپری می‌کرد. هاوکینگ، در خلال ویرایش دست‌نوشته‌های خود، زمانی را هم در سِرن CERN، تأسیسات پژوهش‌های هسته‌ای اروپا در نزدیکی ژنو گذرانید. در این مرکز شتابگرهای عظیم ذرات (بعضی از آن‌ها با پیرامونی چندین کیلومتری) اطلاعات جدید هیجان‌انگیزی راجع به ذرات زیر اتمی ارائه می‌دادند.
پشتکار یا لجاجت و یک‌دندگی؟ بنابر نظر دانشمندان، نظریه‌ی همه چیز (یا نظریه‌ی وحدت بزرگ) قطعاً روزی کشف خواهد شد. فقط یک گیر و گرفتاری وجود دارد. هر گاه معجزه‌ای رخ ندهد، این نظریه چندان پیچیده خواهد بود که غیر قابل فهم و درک خواهد شد. (در این حالت، به همان نقطه‌ی آغاز حرکت خود برخواهیم گشت.)
اما معجزه‌ها اتفاق می‌افتند. در سال 1987 هاوکینگ سرانجام کتاب همه‌فهم خود را درباره‌ی کیهان‌شناسی به پایان برد و بنگاه انتشاراتی بانتام چاپ و انتشار آن را بر عهده گرفت. عنوان کامل کتاب عبارت بود از: تاریخچه‌ی مختصر زمان: از مهبانگ تا سیاهچاله‌ها، (1) و روز اول آوریل (روز دست انداختن) سال 1988 منتشر شد. بانتام ناشر متخصص کتاب‌های علمی نبوده، اما دامنه‌ی علاقه و توجه به کیهان‌شناسی رو به رشد و افزایش بود. خوانندگان «با اطمینان‌خاطر امیدوار بودند» که کتاب هاوکینگ مشکلات و مسائل آن‌ها را در این زمینه با سه شماره حل خواهد کرد.
بقیه‌ی ماجرا وقایع نگاری است. از اول اولش، تاریخچه‌ی مختصر زمان یک توفیق چشمگیر بود. ظرف ده سال، این کتاب به سی زبان ترجمه شد و شش میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رفت. علت این امر را واقعاً کسی نمی‌داند. تمامی انواع نظرها در این مورد عنوان شده است. همه فکر می‌کردند باید اندکی در خصوص علم بدانند، و این برایشان فرصتی بود که یک کتاب همه‌فهم مناسب در خصوص موضوع مورد علاقه‌ی خود به قلم کسی که بهترین متخصص در این زمینه‌ها به شمار می‌آید، خریداری کنند (و نه این که ضرورتاً آن را بخوانند).
خواندن این کتاب وجهه‌ای روشنفکرانه به بحث‌های پشت میز کافه‌ها می‌بخشید. این کتاب هدیه‌ی کاملی به مناسبت‌های گوناگون برای افراد، به خصوص بزرگ‌ترها، را تشکیل می‌داد که به نسل ظاهراً با سوادی بدهند که فقط به کامپیوتر و دستگاه‌های صوتی پر سرو صدا علاقه دارند. کتابی خوش‌دست و خوش‌خوان بود؛ برای اهدای جایزه در مدارس، هدیه‌ای آرمانی به شمار می‌آمد. نیاز به یک اینشتین جدید احساس می‌شد. زنان این کتاب را به مردان اهدا می‌کردند. زنان آن را می‌خواندند (حتی اگر مردان آن را نمی‌خواندند). ... نظریه‌ها فراوان بودند، پژوهشگران در امر بازار بیش از حدّ معمول کار می‌کردند. (آنان می‌خواستند پی ببرند که درباره‌ی کتاب بعدی چگونه رفتار کنند).
به نظر می‌رسید که در خصوص یک چیز توافق همگانی حاصل است: مردم کتاب را می‌خریدند، اما عملاً آن را نمی‌خواندند. آنان بیش از حدّ مشغول و گرفتار، بسیار خسته بودند، کارهای بهتری برای انجام دادن به جای خواندن این کتاب داشتند، و دلایلی از این دست. اما این‌ها همه هم دقیقاً بیانگر واقعیت امر نیست. از همه‌ی چند میلیون نسخه‌ای که از این کتاب به فروش رفته، دست‌کم چند نسخه‌ای از آن از اول تا آخر خوانده شده است. تأثیر آن بر مردمی (عمدتاً جوان) که آن را تا صفحه‌ی 182 خواندند، بسیار پردامنه و عظیم بوده است. گزافه نیست اگر بگوییم که این کتاب نسل جدیدی از دانشمندان را پرورانده است. برندگان آینده‌ی جایزه نوبل به یاد خواهند آورد: «روزی که تاریخچه‌ی مختصر زمان را خواندم، دانستم که می‌خواهم چه کار کنم.» به این ترتیب است که چنین کتاب‌هایی جهان را تغییر می‌دهند.
حالا درباره‌ی خود کتاب چه باید گفت؟ اولاً بسیار خوش‌خوان است و نیاز به گفتن نیست که حاوی اطلاعات زیادی است. البته مفاهیمی که در آن مطرح شده‌اند دشوار فهمند، و بدون این که این مفاهیم ساده‌انگارانه شوند، ساده‌سازی و بیان آن‌ها به زبان ساده دشوار است. هاوکینگ از پس این کار به خوبی برآمده است. عناوین فصل‌ها به عنوان نمونه حاکی از این است که کتاب در خصوص چه مباحثی بحث می‌کند: عالم در حال انبساط، سیاهچاله‌ها، منشاء و آینده‌ی عالم، وحدت فیزیک.
کتاب با بررسی برخی پرسش‌های فلسفی-در عین حال انتقاد از فیلسوفانی که «نتوانسته‌اند پا به پای پیشرفت نظریه‌های علمی به پیش بروند»، به نتیجه‌گیری از مطالبی می‌پردازد که عنوان کرده است. تأملات و اندیشه‌های هاوکینگ ممکن است معدودی سیاهچاله‌ی فلسفی را ناپدید کنند، اما جالب و مرتبطند. دانشمندان بزرگ دوران معاصر در پیشرفته‌ترین مرحله‌ی زمینه‌ی پژوهشی خود چنین می‌اندیشند. معدود فرض‌های فلسفی که دانشمندان امروزی پرداخته‌اند ممکن است لق و لرزان یا فقط اشتباه فاحش باشند؛ اما به کار می‌روند، و ثمربخش و بارور هستند. این فرض‌ها قسمت اعظم تابناک‌ترین تفکر زمانه‌ی ما را به وجود آورده‌اند؛ بنابراین آیا موضوع فلسفه اصلاً به علم ربطی دارد؟ ظاهراً بنا بر نظریه‌ی هاوکینگ، در نهایت چنین است.
هاوکینگ، در نتیجه‌گیری تاریخچه‌ی مختصر زمان چنین موضوع‌هایی را به عنوان ماهیت خدا و نظریه‌های وحدت‌یافته (نظریه‌های همه چیز) مورد بحث قرار می‌دهد. این موجودات مسأله‌آفرین (نظریه‌های همه چیز) چه وجود داشته باشند یا خیر، نه قابل آزمودن‌اند، و نه موضوع‌هایی مرتبط تلقی می‌شوند. (هاوکینگ یکی از معتقدان پا بر جای مورد دوم است، اما به شق اول باور ندارد). اما وی یک نکته‌ی فلسفی مطرح می‌کند: «رویکرد معمول علم به ساختن یک مدل ریاضیاتی نمی‌تواند به این پرسش پاسخ دهد که چرا باید مدلی برای توصیف عالم وجود داشته باشد.» (ویتگنشتاین، فیلسوفی که هاوکینگ به خصوص او را به باد ریشخند می‌گیرد، در واقع بیش از هفت سال قبل این پرسش را مطرح کرد: «معما این نیست که چیزها چگونه در جهان وجود دارند، بلکه معما از این قرار است که چیزی در دنیا وجود دارد.»).
هاوکینگ می‌پرسد: آیا نظریه‌ی وحدت میدان‌ها چندان جذاب و گیراست که خودش را به وجود می‌آورد؟ در این جا نیز، این حرف ایده‌ی بدیع و نوظهوری نیست. فیلسوفان قرون وسطایی بر این نظر بودند که ایده‌ی کمال و تمامیت باید ایده‌ی هستی (وجود) را در برگیرد، و آن را به عنوان یکی از اثبات‌های وجود خداوند اعلام می‌کردند. در عالم (یا عالم‌ها: یک صورت جمع ناممکن اما ظاهراً ضروری) هاوکینگ برای خداوند جای خیلی زیادی وجود ندارد. هر چند که خداوند از قدرت انتخاب به وجود آوردن (خلق) عالم برخوردار است، حتی اگر این انتخاب به تدریج راه زوال پیموده باشد-زیرا عالم باید آفریده می‌شد، و باید به طریقی آفریده می‌شد که آفریده شد. چرا؟ «چه بسا فقط یک، یا تعداد اندکی نظریه‌های وحدت یافته‌ی کامل، مانند نظریه‌ی ریسمان آمیخته، پرداخته شده و وجود داشته باشد که خود سازگارند و وجود ساختارهایی به پیچیدگی آدمیان را امکان‌پذیر می‌کنند که این آدمیان می‌توانند قوانی عالم را بکاوند و درباره‌ی ماهیت خداوند به پرسش بپردازند.» چنین نظریه‌ای به همان ترتیبی که یک مار دم خود را می‌بلعد، یکپارچه و وحدت یافته است.
* * *
هاوکینگ، پس از انتشار کتاب پرفروش خود، به سرعت شهرت و آوازه یافت. این مرد کوچک‌اندام در صندلی چرخ‌دار در حکم یکی از دیدنی‌های کمبریج درآمد. یعنی، وقتی که آن جا بود، کمبریج هم دیدنی می‌شد. حالا هاوکینگ از سراسر جهان خواهان داشت. در این موقع جین یک شغل آموزش داشت، که باید طی نیمسال در کمبریج می‌ماند، از این رو هاوکینگ همراه با پرستارش، الاین میسن در خارج به سر می‌برد. موقعیت جین تغییر کرده بود. یک فیلم تلویزیونی درباره‌ی هاوکینگ تحت عنوان ارباب عالم (2) ساخته شد. جین، پس از این فیلم، نقش خودش را در این دید که «صرفاً به او بگوید که او خدا نیست.»
نتیجه شاید اجتناب‌ناپذیر بود. در سال 1990 کار جین و استیون هاوکینگ به جدایی انجامید. هاوکینگ با اِلاین، که هنوز همسر دوست او دیوید میسن، مهندس کامپیوتر بود به یک آپارتمان اسباب‌کشی کرد. تلخی و تندی کردن گریزناپذیر بود. هیچ‌کدام مقصر نبودند و هر دو هم تقصیر داشتند. موضوع هم کاملاً علمی بود: هر چه وضعیت پیچیده‌تر می‌شد، توجیه کردن آن نیز دشوارتر بود. با همه‌ی این احوال برای هیجان‌های انسانی هیچ نظریه‌ی وحدت‌یافته‌ای وجود ندارد. (شاید نظریه‌ی همه چیز به نظریه‌ای برای همه چیز ختم خواهد شد، مگر آن چه که واجد اهمیت است.)

پی‌نوشت‌ها:

1- Hawking, SW (1988). A Brief History of Time: From the BigBang to Blanch Holes, New York, Bantam.
2- Master of the Universe

منبع:
استراترن، پل؛ (1389) شش نظریه‌ای که جهان را تغییر داد، ترجمه‌ی دکتر محمدرضا توکلی صابری و بهرام معلمی، تهران، انتشارات مازیار، چاپ چهارم.